۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیست انگاری» ثبت شده است

بی ارزش ترین افتخار

بی ارزشترین نوعِ افتخار،


افتخار به داشتن ویژگی‌هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد

مثلِ چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و خیلی چیزهای دیگر.


از چیزایی که خودتان به دست آورده اید حرف بزنید..

مثل: انسانیت، شعور، مهربانی، گذشت، صداقت و..


آدمی را آدمیت لازم است

عود را گر بو نباشد هیزم است...

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۵ ]
    • اندیشه پنهان
    • پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷

    چیستی تفکر؟

    .....


    راستی یادم رفت بگویم که ما امروز در دنیا اول هستیم!


    البته در سرانه مصرف آب و برق و گاز و مواد آرایشی!


    این یکی دیگر، مسلمان و کافر و پهلوی و جمهوری اسلامی نمی‌شناسد.


    این‌ها سیاه‌نمایی نیست.


    بلکه سیاهی‌ای اگر می‌بینیم، ناشی از خود واقعیت است!


    انرژی هسته‌ای، و ماهواره امید و موشک شهاب، خوب و لازم است.


    ولی بدانیم که این‌ها کافی نیستند


    و به خودی خود دردی از ما دوا نمی‌کند.


    شوروی که بمب اتم و ایستگاه فضایی داشت از هم فروپاشید.


    ما که صدر تاریخ‌مان ذیل تاریخ شوروی است.


    اصل، «تفکر» است


    تفکر نباشد، بمب اتم هم دردی دوا نمی‌کند.


    چنان که دیدیم درد توسعه نیافتگی شوروی با بمب دوا نشد.


    تفکر اگر باشد، حمله مغول هم به ما آسیب نمی‌زند.


    چنان که دیدیم نزد.


    نه تنها نزد، بلکه مغول‌ها با تفکر و فرهنگ ما، متمدن شدند.


    تفکر اگر نباشد، حتی دین هم بی‌ارزش خواهد بود


    و تنها به مناسکی خشک و خالی و بی خاصیت و بلکه دست و پا گیر مبدل می‌شود.


    و مگر الان همین تلقی از دین در جامعه رواج نیافته است؟!


    تفکر نباشد، سیاست هم به چیزی  جز سرگرمی و بازی تبدیل نخواهد شد.


    همان‌طور که این فقره اخیر هم رخ داده است!


    ولی چیست این تفکر؟!


    و چه باشد آنچه خوانندش «تفکر»؟!


    البته خیلی زود است که ما بخواهیم به تفکر رو آوریم.


    چون ما هنوز آماده تفکر نشده‌ایم.


    اما لااقل شاید بتوانیم در جست و جوی معنای تفکر برآییم. 


    این کمترین کاری است که اکنون می‌توانیم انجام دهیم.

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • اندیشه پنهان
    • چهارشنبه ۱۷ مرداد ۹۷

    انتخابات در کشورهای جهان سوم

    اصولاً در «کشورهای درحسرت توسعه»! انتخابات و سیاست همه چیز است!


    چون ما سیاست‌زده هستیم!


    چون ما حل المسائل را «سیاست» می‌دانیم!


    و می‌خواهیم با «سیاست» همه مشکلات را حل کنیم.


    فرهنگ و اقتصاد و اجتماع و نزاع‌های فکری و همه‌ و همه را می خواهیم با سیاست درمان کنیم!


    راستی این «سیاست» کیست که عالم همه دیوانه اوست؟!


    و این «انتخابات» چیست که تا نامش برده می‌شود، همه به وجد می‌آیند و از خواب بیدار می‌شوند؟!


    و چه می‌شود که اساتید و سخنرانان تنها در بزنگاه انتخابات یادشان به حضور در دانشگاه می‌افتد؟!


    و چرا در سه سال گذشته که سراسر دانشگاه‌های کشور را رکود و مرگ گرفته بود، بازار سخرانی و خطابه‌خوانی در دانشگاه‌ها گرم نبود؟!


    و یا اصلاً اگر انتخابات نباشد، دانشجویی حاضر به شرکت در سخنرانی‌های تالاری هست؟! 


    چرا ما می‌پنداریم که همه مشکلات کشور و جهان را می‌توان با سیاست حل کرد؟!


    این توهم از کجا در اذهان ما ریشه دوانده؟!


    ریشه این سیاست‌زدگی چیست؟!


    و چرا این قدر سیاست را مطلق می‌انگاریم؟!


    و سیاست در زمانه ما چه کاری می تواند انجام بدهد؟!


    و اصلاً آیا آن گونه که ما توهم کرده‌ایم، سیاست بر هر درد بی‌درمان دواست؟!


    و آیا اصلاً کیمیا انگاشتن «سیاست» در کشورهای در حسرت توسعه، خود ناشی از فقدان تفکر نیست؟!


    و مگر غیر از این است که در فضای فقدان تفکر، ایدئولوژی ونزاع ‌های زرگری و ایدئولوژیک خریدار زیادی پیدا می‌کند؟!


    و مگر غیر از این است که در فضای ایدئولوژیک،  همه چیز از معنای حقیقی آن تهی می‌شود و تنها و


    صرفاً‌ به یک ابزار برای پیروزی جریان و حزب خودی مبدل می‌شود؟!


    نیست انگاری

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • اندیشه پنهان
    • چهارشنبه ۱۷ مرداد ۹۷

    آزادی یا عدالت؟



    دیروز، «آزادی» ابزاری برای اسکات خصم بود.


    و مخالفان «آزادی»، مرتجع خوانده می‌شدند.


    و امروز شیفتگان «عدالت» از خطر بازگشت ارتجاع سخن می گویند، و در بیانیه‌های خود مخالفان «عدالت» را مرتجع می‌خوانند!


    دیروز آزادی،  امروز عدالت، فردا هم حکماً یک مفهوم دیگر، اسباب‌بازی  ما خواهد شد!


    در کشورهای در حسرت توسعه، همه  چیز به سوژه‌ای برای نزاع‌های ایدئولوژیک می‌شود.


    اصلاح طلب و اصول گرا، راست و چپ، تکنوکرات و انقلابی،‌  عدالت‌خواه و آزادی‌خواه، همه و همه در یک امر مشترک‌اند!


    و آن این که همه در بند ایدئولوژی هستند!


    و در حقیقت ایدئولوژی‌زده هستند و سیاست‌زده.


    و می‌توان ادعا کرد که حتی رایحه تفکر به مشامشان نخورده است!


    و در عین حال می‌پندارند که به کمک ایدئولوژی و سیاست و انتخابات می‌توانند بر همه مشکلات فائق آمد!


    و شعارهای زیبای‌شان را ابزاری برای حذف طرف مقابل می‌کنند.


    و کسی هم نیست بپرسد واقعاً اختلاف حقیقی میان جناح‌ها چیست؟!


    چون حتی مخاطب هم حوصله پرسش‌های حقیقی ندارد!


    چون مخاطبان هم در پی سرگرمی‌ها‌ و نزاع‌های ایدئولوژیک است!


    یک عده با اثبات جریان انحرافی!


    عده‌ای دیگر با نفی جریان انحرافی!


    یک عده با اندیشه حفظ نظام به هر قیمت.


    عده‌ای دیگر در سودای براندازی نظام با هر روش!


    یک عده آزادی را تسبیح می‌گویند.


    و عده‌ای دیگر عدالت و پیشرفت را!


    اکنون همه نامزدها، در یک امر مشترک هستند.


    و تفاوت‌ها جزیی است.


    یکی می‌گوید توسعه با روسری جمع می‌شود.


    دیگری می‌گوید برای رسیدن به توسعه باید روسری را کنار نهاد.


    سومی می‌گوید، توسعه با توسری محقق می‌شود!


    و نکته مهم این است که همه شیفته ظاهر توسعه هستند.


    و کمتر کسی در پی شناخت ماهیت توسعه و باطن آن است.


    غرب، ظاهری دارد و باطنی.


    ظاهر آن علم و تکنولوژی است.


    و باطن آن، نه "شهوت" که یک نحوه "تفکر" است!


    و مگر می‌شود با شهوت وغضب تمدن‌ ساخت؟!


    غرب با تفکر به این جا رسیده‌است.


    نیست انگاری

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • اندیشه پنهان
    • چهارشنبه ۱۷ مرداد ۹۷

    آگاهی و خودآگاهی

    چه باید کرد

     ما در جهانی سرشار از "آگاهی" و "خودآگاهی" زندگی می کنیم.


    حوزه.


    دانشگاه.


    مدرسه.


    روزنامه.


    سایت.


    کانال ها و گروه های شبکه های اجتماعی.


    رسانه های بصری.


    کتاب خانه و کتاب فروشی ها.


    تلویزیون و رادیو و ماهواره.


    و ...


    همه و همه در تمام لحظات شبانه روز، جهان و بشر را با "آگاهی"، بمباران می کنند.

    و آنها که عمیق ترند، بشر را نسبت به وضع خود به "خودآگاهی" می رسانند.

    اما این همه "آگاهی" و "خودآگاهی"، از دو جهت غیرضروری است.

    اول این که جهان راه خود را می رود.

    و کاری به این سخنان ندارد.و اراده بشر، بسیار ضعیف تر از این است که بتواند جهان را متحول کند.

    و دوم این که اصلاً نیازی به این همه نوشتن و گفتن و حرف زدن نیست.

    زیرا هر آن چه که بدان "آگاهی" داریم، پیشتر در ساحتی اصیل تر، از سوی ما "حس" شده.

    ما قبل از "آگاهی" از مفهوم سرما، آن را "حس" می کنیم.

    یعنی "آگاهی" در هیچ یک از اقسامش، دوای درد بشر نیست.

    و فرقی میان متعلق-به فتح لام- این آگاهی ها نیست.

    میان "آگاهی" از نتیجه بازی رئال و بارسا با "آگاهی" به "وحدت وجود" ابن عربی و "تشکیک وجود" ملاصدرا هیچ فرقی نیست.

    و میان "آگاهی" و "خودآگاهی" هم تفاوتی نیست.

    به همین دلیل، رسانه هم بخشی از پروژه جهانی"تولید" و "مصرف"، "آگاهی" است.

    هر قدر آگاهی های دیگر ضروری و راهگشا هستند.

    این یکی هم راهگشا خواهد بود.

    و "آگاهی" از ایدئولوژی، و "خودآگاهی" به سیطره آن بر چشم و ذهن ما، نه راه جهان را تغییر می دهد.و نه ما نیاز چندانی به آن داریم.

    زیرا همه ما "سیاست اندیشی" را "حس" می کنیم.

    حتی اگر ندانیم نام آن چیست.

    برگرفته از وبلاگ نیست انگاری

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • اندیشه پنهان
    • سه شنبه ۱۶ مرداد ۹۷

    افسردگی

    نیچه عقیده داشت :

    افسردگی بهایی‌ست که آدم‌ها برای شناخت خود می‌پردازند. هرچه عمیق‌تر به زندگی بنگری، به همان مقدار هم عمیق‌تر رنج می‌بری ! 


    📝 آروین د. یالوم

    📙 وقتی نیچه گریست



  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • اندیشه پنهان
    • سه شنبه ۲۲ خرداد ۹۷
    برای بازگشت به هویت اصلی خویش و همان بازگشت به خویشتن در دنیای غرق در تکنولوژی آثار نویسندگان بررسی و مرور می شود.این وبلاگ سعی دارد اندیشه ها و تفکرات را بازبینی و مورد بررسی قرار دهد و انتخاب ما چه در جهت انتخاب تفکر ؛دین یا عقیده را آگاهانه و به دور از تعصب و التقاط صورت پذیرد.
    ما را در شبکه های اجتماعی زیر نیز دنبال کنید
    آدرس اینستاگرام
    www.Instagram. com/andishehpenhan